توصیه های پیامبر به معاذ ابن جبل
پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلم به «معاذ ابن جبل» توصیه نمود که تقواى خدا و راستگویى و امانتدارى و درست پیمان و دورى از خیانت و حسن همسایگى و صله رحم و محبت به یتیمان و خوش زبانى را پیشه خود سازد، و در برخورد با دیگران، آشکارا سلام دهد و خوشرفتار و کم آزار باشد و ایمان خود را مؤکّد بدارد و در دین تحقیق نماید و در قرآن بیندیشد و آخرت را مد نظر بگیرد و از حساب قیامت بترسد و بسیار مرگ را یاد کند و به مسلمان دشنام ندهد و از گنهکار پیروى ننماید و صله رحم را قطع نکند و به گناه راضى نشود، تا در آن شریک گردد و در همه جا و همه حال خدا را یاد کند، زیرا خدا ذاکر و شاکر را مورد لطف قرار مىدهد و براى هر گناهى، توبه کند، از گناه پنهانى مخفیانه و از گناه آشکار در ملأ عام توبه نماید.
باید دانست که راستگوترین گفتارها، کتاب خدا و بهترین راه عزت تقوا است و شریفترین یادها، یاد خداست و عالىترین قصهها، قصه هاى قرآن است و بدترین امورات، بدعتها و بهترین راهها راه پیغمبران است و زیباترین مرگها، شهادت در راه خداست و تاریکترین گمراهیها، گمراهى پس از هدایت است، و بهترین علوم، علمى است که به صاحبش سود بیشترى برساند و بدترین کوریها کورى قلب است و دست دهنده، از دستگیرنده بهتر است و هر چه کم باشد و کافى، بهتر است از بسیارى که آدمى را به خود مشغول دارد و بدترین عذرخواهیها، عذر خواستن در هنگام مرگ است و بدترین پشیمانیها، پشیمانى روز قیامت است و بدترین خطاى زبان، دروغ است و بالاترین بىنیازى، عزت نفس است، و بهترین توشه، تقواست و بالاترین حکمت، ترس از خداست چه در پنهان و چه در آشکار، و بهترین چیزى که در دل راه مىیابد، یقین است همه گناهان با دروغ همراه است و زنان (بد) دامهاى شیطانند و جوانى، شاخهاى از جنون است، و بدترین کسبها، رباخوارى است و زشتترین گناهان، خوردن مال یتیم است.
سعادتمند کسى است که از دیگران پند گیرد و هر بدنى که از حرام رشد کند، در آتش است و هر کسى که حرام بخورد، دعایش به اجابت نمىرسد نماز نور است، و صدقه انسان را حفظ مىنماید و روزه سپرى استوار، براى انسان و وقار و فضیلت است و هر کس آن را کنار بگذارد، زیان مىبیند.
هر عاقلى باید ساعتى را براى خلوت با خدا قرار دهد و با او مناجات کند و ساعتى در آثار خلقت الهى بیندیشد و ساعتى را به رسیدگى حساب خود اختصاص دهد و ساعاتى را با خانواده خویش خلوت کند لازم است هر عاقلى جز در سه چیز تلاش نکند؛ جمع کردن توشه آخرت خود و تهیه هزینه زندگى و در حلال لذت بردن و هر عاقلى باید وضع زمان خود را بشناسد و زبان خود را حفظ نماید
منبع : حسن بن محمد، إرشاد القلوب / ترجمه سلگى - قم، چاپ: اول، 1376
با باور خالق دستان علمدار
سال دوم دانشگاه بودم که یک سفر غیر منتظره، یک سفر آسمانی پیش آمد .من که به واسطه رشته تحصیلی ام (علوم سیاسی)،درگیر بررسی ایسم های مختلف برای ارائه یک جهارچوب جامع برای زندگی بهتر بودم ،مشتاقانه وکنجکاوانه بدون داشتن هرگونه اطلاعات کافی راهی سفر شدم باچشم سر بدون کوله باری از وسایل لازم وارد حریم کربلا شدم .آنجا گفتند آماده باشید اینجا کربلاست الان وارد یک خیابان می شیم که شیعه باعشق بهش می گه بین الحرمین....دیگه هیچی نفهمیدم تا رسیدیم گفتند اینجا یک شاه داره که اگه بخوای بری پابوسی اول باید از علمدارش اجازه بگیری چشمانم به طرف حریم علمدار گردید یک چیزی توی وجودم شکست ویک چیزی جوانه زد غرور شکست ومن شدم :
آزاد شده قمر بنی هاشم
وقتی برگشتم دیگه آن آدم سابق نبودم اولین تغییر زندگی ام رها کردن بررسی ایسم ها بود.افتادم دنبال بررسی ادیان ،از یهودیت ومسیحیت شروع کردم تا دین زیبای اسلام ...توی تمام این بررسی ها فقط یک چیز می گفتم آقا مواظبم باش می خواستم ریشه ای شیعه بشم می ترسدم نکنه توی این افت وخیزها،آقاوحقیقت کربلا رو از دست بدم.بگذریم .....
حالااگه یک روزی راهی این سفر شدی التماس دعا واز من داشته باش که:
-نکنه با چشم سر آنجا بری؛ قبل از سفر از خودش بخواه که در تدارک سفر یاریت کنه.
-از آرزوهات بگو که به اجابت خیلی نزدیکه واز خودش بخواه که یک توفیق توزندگی نصیبت کنه که انشاءالله سربازی قطب عالم امکان باشه .
-به یاد داشته باش کسی به من نگفته بود توبین الحرمین کفش ات را در بیار ،آخه آنجا بهترین های خدا، با صورت روی زمین آمدند؛ خواهرم اگه توبین الحرمین کفشات را درآوردی مواظب باش پاپوش یا جوراب مناسبی به پا داشته باشی آخه آنجا خیلی دیدم زن ایرانی به خاطر کنار گذاشتن این عفت مود تمسخر اعراب وحتی خارجی های مهمان واقع می شد.
تنها یک سوال ذهنم را مشغول کرده چطوره که ارمنی ها با این همه ارادت به آقا ابالفضل ،
چراشیعه نشدند؟
- آرزو داشتم در درون تفتیدهی خویش بوستانی پدید آورم.و کویر دل را با شبنمی طراوت بخشم.
- دل آشفتهای بودم که مرا آرامش جان طلب بود.
- در سیر کاوشگرانه به سوی مقصود،آب زلال و گوارای خویش را در دریای اهلبیت(علیهمالسّلام) یافتمو بذر گلهای بوستان دل را محل پرورش ریاحین آل محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ساختم.
- و از آب دریای ولایشان آن را آبیاری نمودم.
- بوستانی پدید آمد در خود مزرعه محدود این دل،
- و دسته گلی ساختم برگرفته از ریاحین همان بوستان،آن را به بارگاه ملکوتی آنان بردم
- بدان امید که با پذیرش آن برپای عرض ارادت و پیوند منبا گلهای بوستان محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)مهر تأیید زنند.
درمان با قرآن
سوره حمد